loading...

نت ران

در طی یکی از جلساتی که با یکی از بیمارانم داشتم، او لحظه‌ای مکث کرد و سپس گفت مسئله ای هست که می خواهم با شما مطرح کنم. او به پایین نگاه کرد، نفسی کشید و سپس مستقیم به من نگریست: من مسئله ای دارم

علی حریرساز بازدید : 50 شنبه 29 مرداد 1401 نظرات (0)

در طی یکی از جلساتی که با یکی از بیمارانم داشتم، او لحظه‌ای مکث کرد و سپس گفت مسئله ای هست که می خواهم با شما مطرح کنم. او به پایین نگاه کرد، نفسی کشید و سپس مستقیم به من نگریست: من مسئله ای دارم که قبلا راجع به آن صحبت نکرده ایم. شب گذشته هنگام شام، مانند همیشه، من به طور بسیار دقیقی متوجه بودم که شوهرم با صدای بلندی غذا میخورد. همیشه تلاش می‌کنم آن را نادیده بگیرم اما امکان پذیر نیست. من فکر می‌کنم این وضعیت در حال بدتر شدن است. من می توانم هورت کشیدن و صدای به هم خوردن لب ها (ملچ مولوچ کردن) را بشنوم و این حالم را به هم میزند.

پس از مدتی، فقط دلم می‌خواست لیوانم را توی صورت همسرم خورد کنم. من از انجام دادن این حرکات تصاویر ذهنی دارم و این فقط در مورد همسرم نیست. من از نشست هایی که می‌دانم در آن‌ها خوراکی سرو خواهد شد به همین دلیل اجتناب می کنم. صدای جویدن برایم قابل تحمل نیست. شاید این مسئله از لحاظ حرفه‌ای نیز به من آسیب زده باشد. اگر مجبور باشم در نشست هایی حضور پیدا کنم، آن قرار برایم یک کابوس خواهد بود.

درباره ما
Profile Pic
نت ران مرجع تخصصی مقالات آموزشی شبکه و فروشگاه آنلاین تجهیزات شبکه
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 191
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 47
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 57
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 286
  • بازدید ماه : 286
  • بازدید سال : 16,596
  • بازدید کلی : 38,384